سقط مرگبار
تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۸۵۸۸۱
یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی از رازگشایی پرونده قدیمی ناپدید شدن دختر دانشجو سخن گفت.
به گزارش ایمنا، روزنامه جام جم نوشت: دختری ۲۱ ساله، دانشجوی ترم پنجم دانشگاهی در یکی از شهرستانها، در خانوادهای ثروتمند و سرشناس ناپدید شده بود. گزارش ناپدید شدن دختر جوان را پدرش به پلیس آگاهی اطلاع داد و تحقیقات برای یافتن او آغاز شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تحقیقات برای یافتن آوا شروع شد. ابتدا سراغ بیمارستانها و درمانگاهها و کلانتریهای رفتیم با این احتمال که برای او حادثهای رخ دادهباشد، اما احتمالمان درست از آب درنیامد.
تحقیقات را روی شاخههای دیگری متمرکز کردیم و فرضیههای زیادی مطرح شد. یکی از فرضیهها آدمربایی بود اما این فرضیه با توجه به عدم تماس آدمربایان احتمالی با خانواده آوا رنگباخت.
بررسیها ادامه داشت و ما سراغ هم خوابگاهیها و دوستان آوا رفتیم. یکی از دوستان آوا به ما گفت: روزی که آوا ناپدید شد، شماره تماسی به من داد و گفت من به اینجا میروم و دعا کن برایم اتفاقی نیفتد. آن روز هر چه به آوا اصرار کردم که کجا میرود و ماجرا از چه قرار است جوابی نداد.
شماره تلفن، متعلق به خانه دانشجویی با چهار دانشجو بود که هر چهار نفر آنها در آن روز خانه نبوده و در شهر دیگری به سر میبردند. به همین دلیل چهار دانشجویی که خانه را اجاره کردند از هر اتهامی تبرئه شدند. اما آن خانه دانشجویی یک جورهایی پاتوق بود و علاوهبر چهار دانشجوی جوان، دانشجوهای دیگری به آن خانه رفتوآمد میکردند که یکی از آنها صادق بود. دانشجوی رشته پزشکی که پیش از این با دختر جوان دوست بود. رابطه او با آوا و رفتوآمدهایش به خانه دانشجویی و داشتن کلید خانه، باعث شد به پسر جوان مشکوک شویم و به تحقیقات از او بپردازیم.
ادامه تحقیقاتصادق اما اصرار داشت از سرنوشت آوا بیخبر است و نمیداند چه بلایی سر او آمده است. صادق در تحقیقات گفت: شب شام را در خوابگاه خوردم و بعد هم خوابیدم و نمیدانم چه سرنوشتی برای آوا رقم خورده است.
درخصوص اینکه قبل از شام کجا بوده سوالاتی از او کردیم؟ پسر جوان نیز در پاسخ گفت: داخل خانه دانشجویی چند خرگوش دارم و از آنجا که کسی داخل خانه نبود نگران خرگوشها بودم. به آنجا رفتم و بعد از دادن آب و غذا و تمیز کردن لانهشان به خوابگاه برگشتم و بعد هم از خوابگاه خارج نشدم.
صادق شخصیت درستی نداشت. گاهی برای دختر جوان گریه میکرد و امید به بازگشت او داشت. گاهی نیز از آوا بدگویی میکرد. همین مساله باعث میشد که بیشتر به او شک کنیم اما مدرکی نداشتیم که ثابت کند او در ناپدید شدن آوا نقش دارد.
تعقیب نامحسوساین موضوع زمانی بیشتر قوت گرفت که بعد از چهار روز تحقیق برای اینکه خستگی در کنیم به استخر رفتیم و در آنجا به شخصی مشکوک شدیم. او صادق بود که ما را تعقیب میکرد و حرفهای ما را گوش میداد. اما صادق ادعا داشت که اتفاقی به استخر آمده و از حضور ما بیاطلاع بوده است. همین مساله باعث شد که بیشتر به پسر جوان مشکوک شویم. دامنه تحقیقاتمان را گستردهتر کردیم و به پسر دانشجویی به نام سهراب رسیدیم که از آشنایان آوا بود. پسری مؤدب و معقول و آرام، که از قراری که با او گذاشته بودیم کمی ترسیده بود.
دستنوشتههای راهگشاسهراب به ما دفترچهای داد که پیامهای آوا را در آن نوشته بود. آن زمان چون فضای مجازی و اینترنت و پیامک نبود، آنها قرار گذاشته بودند که پیامهایشان را داخل دفترچهای بنویسند. به این صورت که مثلاً سهراب پیامش را مینوشت و آوا جواب پیام را میداد. این را هم بگویم که آنها تصمیم داشتند با هم ازدواج کنند. قرار شد سهراب دفترچه را به ما بدهد تا شاید رد و سرنخی از دختر ناپدیدشده به دست آوریم. ما دودل و مردد بودیم که آیا دفترچه به ما کمکی میکند یا نه. گرچه به نظر میرسید پیامهایی از روی محبت و دوستی باشد اما در چند پیام ما به سرنخی رسیدیم. سه هفته قبل از ناپدید شدن آوا، نوشتهای از دختر جوان توجه مرا به خود جلب کرد. او نوشته بود: همه جمع بودند. حس کردم حالم خوب نیست. حس بدی دارم ….
اما این جمله نیمهتمام گذاشته شده بود و فکر مرا به خودش جلب کرد. دختر جوان از چه چیزی رنج میبرد و برای چه کاری به آن خانه دانشجویی رفته بود؟ صادق چه چیزی را از ما پنهان میکرد و چه بلایی سر او آمده بود. بالاخره به واقعیتی تلخ پی بردیم. تکههای پازل را کنار هم قرار دادیم و متوجه شدیم که چه بلایی سر او آمده است.
عمل ناشیانهسراغ صادق رفتیم؛ کسی که سرنخ اصلی این ماجرا دست او بود. او گرچه بازهم منکر ماجرا بود اما در نهایت اعتراف کرد و راز ناپدید شدن آوا برملا شد.
او گفت: وقتی آوا متوجه بارداریاش شد سراغ من آمد. ترسیده بود و نمیدانست چه کار باید انجام دهد. من دانشجوی پزشکی بودم و او میخواست از من کمک بگیرد تا شاید مشکلش را حل کند. او ادامه داد: فکر میکردم طی مدتی که درس خواندم بتوانم به او در سقطجنین کمک کنم. طبق قراری که با هم داشتیم آن روز آوا به خانه دانشجویی آمد. میدانستم که بچهها به محل زندگیشان میروند و کسی خانه نیست و بهترین موقعیت برای عمل بود. اما تصورات من و آوا اشتباه بود و در حین عمل جراحی بیهوش شد و هرگز به هوش نیامد. ترسیده بودم و کاری از دستم بر نمیآمد. برای همین تصمیم به دفن جسد در محلی خلوت گرفتم. با اعتراف پسر جوان، سراغ محل دفن جسد رفته و جنازه آوا پیدا شد تا ماجرای ناپدیدشدن دخترجوان به سرانجام برسد.
کد خبر 492908منبع: ایمنا
کلیدواژه: پلیس آگاهی ناجا رسیدگی به پرونده قتل سقط جنین سقط غیرقانونی جنین نشریات روزنامه جام جم شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق خانه دانشجویی ناپدید شدن دختر جوان ناپدید شد پسر جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۸۵۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قتل یکی از مدیران شهرداری تهران به دست همسرش
به گزارش خبرنگار مهر، ۱۲ بهمن ماه سال گذشته خبر فوت محمد امیرآبادی مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران توسط رسانهها و پایگاه خبری شهرداری تهران منتشر شد.
امیرآبادی استادیار مهندسی حمل و نقل در دانشگاه علم و صنعت در آذرماه سال ۱۴۰۰ با حکم علیرضا زاکانی شهردار تهران به عنوان مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران منصوب شده بود.
اعضای بدن محمد امیرآبادی نیز پس از مرگش به بیماران نیازمند اهدا شد.
اما حالا مشخص شده قتل مدیر شهرداری تهران به دست همسرش صورت گرفته است.
ماجرای قتل مدیر شهرداری چه بود؟
ماجرا از این قرار است که ۱۲ بهمن زن جوانی با پلیس تماس گرفته و از مرگ شوهرش در خانه خبر داده است. همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است.
در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی بیشتر ماجرا وارد عمل شدند. اما بررسی شیلنگ گاز نشان داد علت پارگی پوسیدگی نبوده است بلکه حدود یک ماه قبل تعویض شده بود و با یک برش عرضی و عمدی پاره شده است. بدین ترتیب فرضیه گاز گرفتگی و حادثه رنگ باخت و تحقیقات روی موضوع قتل متمرکز شد.
این بار کارآگاهان در تحقیق از همسر مرد جوان با سناریوی دیگری از جانب وی روبهرو شدند، زن جوان در ادعای جدیدی گفت: تصور میکنم همسرم دست به خودکشی زده باشد. او این اواخر دچار افسردگی شده بود و صحبت از خودکشی میکرد. احتمالاً خودش با بریدن شیلنگ اجاق گاز به زندگیاش پایان داده است.
دو مظنون برای قتل
در حالی که وی چنین ادعایی داشت، اما بررسیها نشان میداد مرد جوان کاملاً سالم و در حالت طبیعی بوده و هیچ مشکل روحی و مالی نداشته است. اما در ادامه مشخص شد وی با همسرش اختلافات خانوادگی زیادی داشته است. اختلافی که میتوانست انگیزهای برای قتل باشد.
بدین ترتیب زن جوان به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته شد و بررسیها نشان میداد وی با یکی از همکاران شوهرش به نام کیوان در تماس بوده است. شب قبل از حادثه نیز، با این مرد تماس گرفته و با هماهنگی او، خانه را ترک کرده است.
نام کیوان نیز به عنوان دومین مظنون پرونده در لیست مأموران نوشته شد و تحقیقات نشان میداد که کیوان با مقتول بر سر مسائل کاری اختلاف شدیدی داشته است. کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات؛ به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف خانه مقتول پرداختند.
دوربینها نشان میداد که ساعت یک بامداد کیوان با کلید وارد ساختمان محل زندگی مقتول شده و حدود ساعت ۵ صبح از ساختمان خارج شده است. این ورود و خروج در شبی رخ داده بود که به نظر میرسید آرش بر اثر گاز گرفتگی جانش را از دست داده بود.
به دستور بازپرس جنایی زن و مرد جوان بازداشت شدند. این بار زن جوان کیوان را عامل قتل شوهرش معرفی کرد و گفت: کیوان در ظاهر با شوهرم دوست صمیمی بود، اما در باطن بشدت به او حسودی میکرد
چند روز قبل از جنایت، به صورت اتفاقی زمانی که قصد داشتم به محل کارم بروم، کیوان را کنار خیابان دیدم او مرا به محل کارم رساند. نمیدانم چطور او کلید خانه را از کیفم برداشته بود که من متوجه نشدم. شب حادثه هم که به خانه مادرم رفتم، او از فرصت استفاده کرده بود و همسرم را به قتل رسانده بود.
باتوجه به مدارکی که در تحقیقات به دست آمده بود، از کیوان به عنوان عامل جنایت تحقیق شد. مرد جوان ابتدا منکر قتل شد اما در ادامه گفت: با مقتول اختلاف داشتم، همه او را دوست داشتند. با اینکه من و او همکار بودیم اما حقوق او بیشتر از من بود و همکارانم جور دیگری با او برخورد میکردند. همه اینها باعث شده بود به او حسودی کنم و دلم میخواست از او انتقام بگیرم. در رفت و آمدهایی که به خانهاش داشتم، رابطهام با همسرش صمیمیتر شد و متوجه شدم که او نیز دلخوشی از شوهرش ندارد. حسادت من و اختلاف همسرش باعث شد که رابطه مان بیشتر شود. درنهایت تصمیم به قتل او گرفتیم.
در ادامه تحقیقات مرد جوان به قتل همکارش به خاطر حسادت اعتراف کرد. او در رابطه با جنایت گفت: کلید خانه را از همسرش گرفتم و شب قبل او به بهانه دیدن مادرش، خانه را ترک کرد. نیمه شب، در حالی که مقتول خواب بود وارد خانه شدم و به او داروی بیهوشی با مقدار زیاد تزریق کردم. مدتی در خانه ماندم و وقتی مطمئن شدم که فوت کرده است، شیلنگ اجاق گاز را بریدم تا به نظر گازگرفتگی بیاید و از خانه خارج شدم. روز بعد هم زن جوان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و مدعی گازگرفتگی و مرگ شوهرش شد.
در حالی مرد جوان به قتل اعتراف کرد که متخصصان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را مسمومیت با دارو اعلام کردند. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شدهاند.
کد خبر 6098228